درآمدی بر بهار و زندگی گذشتگان و خاطرات مردم این دیار از نوبهارانه‌های عید نوروز

یادم می‌آید کودکی‌ام را، هنگام رسیدن شکوفه‌های بنفش گل‌های نوروز و جان گرفتن زمین یخ‌بسته شب‌های گرم دلنواز کرسی اتاق زیبای مادربزرگ و تلألؤ خورشید بهارانه سال‌های آب و آیینه،
نام نوروز و جشن رویش سبزانه طبیعت زمین یادآور پایکوبی‌های مردمان سرزمین آفتاب و عشق و همدلی‌های بی‌ریا است.
رقص پروانه‌های رنگین بال در مطبخ نان پیرزن نیک‌دل روستا و خوانش بلبلان در سبزه‌زاران جلگه‌های سبز و پرواز کبوترهای بال‌سفید بر آستان مناره‌های مسجد محله نوید نوروزانه بهار را به مردمان ساده‌دل می‌دهد.
از شور و هیجان طفلان پاک‌سرشت دستمال به دستی که منتظر سیاهی شب بوده تا با آویز نمودن آن به سمت سرای همسایگان و هم ولایتی بهره‌ای از شیرینی عیدانه طبیعت را در توشه برچینند تا پایکوبی و رقص کودکانه و آی گلر بهار گلر به زبان مردمان خوش‌سیرت آذربایجان و هلپرکه‌های ریتم وار و منظم جوانان غیور مردمان کورد و آواهای سره ساله بنه ساله خدا بهه له مالخه ماله، که اشاره ای به دعای سلامتی برای صاحب منزل در اول موسم بهارانه طبیعت دارد.
آتش و دود و هیجان و نغمه‌های دلنوازان مردمان ایران زمین به این جشن نوروز طراواتی عاشقانه می‌بخشد و از روی آتش خویش رابه سمتی دیگر پرتاب کردن نشانه ای برای عبور از سختی‌ها و مشقت‌های طاقت فرسای سال کهنه و التیام زخم‌های فرسوده سال پار و نو شدن و تازگی در سال نوست.
بهار با همه زیبایی‌های خداوندی‌اش، و نسیم روح‌نوازش می‌آید و خاطرات جوانی پیرپیشگانی را متبلور است که در روزگار بلندقامتی خویش به شکر آمدن نوروز، چه زیبا و عاشق گونه دلداری می‌کردند عشق‌ورزی می‌نمودند از برای باهم برای هم در کنار هم و این‌گونه گذر ایام سنت‌ها را در می‌نوردد و البسه‌ها کهنه می کندو چروک‌ها بر صورت نقش می‌زند؛ اما هرگز یارای مقابله با قلوب صاف و بی‌آلایش مردمان سرزمینم نبوده. نخواهد بود، چراکه از خالق طبیعت و نوروز عیدانه دارند و آن عید، سخاوت است و بخشش و صفا.

 

داریوش حیاتی، مسئول اداره ارشاد اسلامی شهرستان اشنویه